- روانشناس بالینی
پژوهش و روان درمانی
سیاستهای دولت ایران در قبال دگرباشان در دو سطح قابل بررسی است: رویکرد نسبت به ترنسسکشوالها یا تراجنسیها، و رویکرد نسبت به همجنسگرایان و سایر اقلیتهای جنسی.
رویکرد نسبت به تراجنسیها
بحث دربارهی تراجنسیها و عمل تغییر جنسیت در صورتی مجاز و ممکن است که سازگار با نگاهی باشد که حکومت ایران آن را ترویج و تشویق میکند٬ رویکردی که حکومت ایران را مداراجو و آیتالله خمینی را، به دلیل فتوایاش مبنی بر مجاز بودن جراحی تغییر جنسیت، روشنفکر دینی معرفی کرده و ایران را «بهشت ترنسسکشوالها» مینامد. در چارچوب این رویکرد، میتوان محصولات زیادی را در اینترنت یافت: از آخرین فیلم سینمایی ساختهشده تا خبر٬ عکس٬ مستند، پایاننامه، یا کتاب. برای مثال، «معاونت پژوهشی مرکز فقهی ائمهی اطهار» اخیراً رسالهی دکترای یک طلبهی حوزه علمیه را به صورت کتابی با عنوان تغییر جنسیت از منظر فقه و حقوق را منتشر کرده است.
از این قسم مطالب میتوان در گزارشهای روزنامهها و خبرگزاریهای حوزهی علوم انسانی به وفور یافت. تمام این پژوهشها لزوماً سفارشی نیستند و با بودجههای دولتی اجرا نمیشوند٬ اما به این دلیل که با قواعد دیکتهشدهی حکومتی درحوزهی مسائل جنسی سازگار اند، کمتر حساسیتبرانگیز میشوند و تنها با سانسورهای خفیف «تعدیل» و گاه به عنوان ابزاری برای نمایش آزادی و دموکراسی به کار گرفته میشوند. پروژههای علمی دانشگاهی در حیطهی پزشکی و روانشناسی نیز با اتخاذ رویکرد «بیماری» نسبت به مسئلهی تراجنسیها موانع و ممنوعیتها را دور میزنند.
رویکرد نسبت به سایر اقلیتهای جنسی
این حوزه بیشترین حساسیت را ایجاد میکند و سخن گفتن دربارهی همجنسگرایی یا دوجنسگرایی همانند سایر تابوها توجیه و ضرورت ندارد. البته به نظر نمیرسد که بخشنامه یا قانونی اختصاصاً این حوزه را در دستور کار سانسور قرارداده باشد. قوانین نانوشتهی حاکم بر نشر در این حوزه همانند سایر تابوهای جنسی تابع قوانین سانسور بوده و «خلاف شرع و مقدسات» یا «مغایر با عفت عمومی» یا «ترویج اعمال منافی عفت» نامیده میشوند.
بیشتر کارهای انجامشده در این حوزه پژوهشهای مستقل، یعنی پروژههایی است که خارج از چارچوب تعیینشدهی دولت ایران انجام گرفته است. شاید، در نگاه اول، انجام پروژههای صددرصد مستقل در چارچوب ارگانهای وابسته به حکومت بیمعنا به نظر برسد، اما واقعیت این است که چنین پژوهشهایی در ایران وجود دارند. از این پژوهشها حمایت خاصی صورت نمیگیرد و به آنها بودجههای کلان اختصاص نمییابد، و گاه میتوان دید که نبود شناخت و نظارت کافی٬ یا انکار برخی از این موضوعات، به سود محققان عمل کرده و سبب میشود برخی از چنین تحقیقاتی در سطوح دانشگاهی و علمی انجام شوند. البته، اگر دانشجویی علاقهمند باشد که محصول کارش را به صورت مقاله در نشریات علمی پژوهشی معتبر وزارت علوم منتشر کند، ماجرا فرق میکند. اغلب این مقالات بدون داوری و اصلاحیه توسط سردبیران رد میشوند. این پایاننامهها تقریباً بدون استثنا محصول کنجکاوی یک دانشجو و جسارت یک استاد راهنما هستند که فارغ از هر دیدی که نسبت به قضیه دارد از طرح پژوهشی حمایت میکند.
پژوهشگر کوشیده با نگارش سطوری در ابتدای رسالهاش، یا افزودن بخشی در متن اصلی رساله، همجنسگرایی را به عنوان امری خلاف اخلاق، عرف، و شریعت اسلام معرفی کند، و با تأکید بر این که نمونههای مورد پژوهش را بیمارانی تلقی میکند که مورد تأیید او نیستند، خود را از پیامدهای احتمالی یا اتهامات دیگر برهاند.
این پایاننامهها چند ویژگی مشترک دارند: نمونههای مورد پژوهش محدود است، پروژهی تحقیقاتی در مقیاس وسیعی نیست، حمایت مالی خاصی وجود ندارد، و دانشجو و استاد طبق قوانین نانوشتهای تلاش میکنند بیسروصدا به کارشان بپردازند. گاه پژوهشگر کوشیده با نگارش سطوری در ابتدای رسالهاش، یا افزودن بخشی در متن اصلی رساله، همجنسگرایی را به عنوان امری خلاف اخلاق، عرف، و شریعت اسلام معرفی کند، و با تأکید بر این که نمونههای مورد پژوهش را بیمارانی تلقی میکند که مورد تأیید او نیستند، خود را از پیامدهای احتمالی یا اتهامات دیگر برهاند.
شبنم، که در پایاننامهی کارشناسی ارشد خود در رشتهی روانشناسی، در یکی از دانشگاههای دولتی تهران به موضوع اقلیتهای جنسی پرداخته، میگوید: «با این که پژوهش من تماماً بر اساس اطلاعات و دادههای مبتنی بر جامعهی دگرباشان بود و ارتباط خاصی با هبچ ارگان خاصی برقرار نکردم، واکنشهای پراکندهای که از استادان دریافت کردم مرا به این نتیجه رساند که راه سختی در پیش دارم. ترس از مشکلات امنیتی، این که مبادا مرا وادار کنند اطلاعات هویتی مربوط به نمونههای مورد پژوهشام را لو بدهم، ترس از دستگیر شدن، نگاههای کنجکاو برخی استادان در مورد موضوع پژوهشام، ترس از تأیید نشدن طرح پژوهشیام … به من گفتند: هرکجا بروی، اول از موضوع پایاننامهات میپرسند. استاد راهنمایام پیشنهاد استفاده از عناوینی مانند “اختلال جنسی” یا “انحراف جنسی” به جای “گرایش جنسی” را داد که رد کردم. در جلسهی دفاعیه، از من ایراد گرفتند که چرا بخشی به نام ملاحظات اخلاقی پژوهش را مطرح کردهام در حالی که همجنسگرایی خود پدیدهای غیراخلاقی است! با این حال، من نهایت سعیام را کردم که، در روششناسی، کاملآً مطابق با الگوهای استاندارد جهانی عمل کنم. حتا در نگارش، تلاش کردم کمترین لفظ یا کلمهی تبعیضآمیزی به کار نبرم. استادان در زمینهی گرایش جنسی هیچگونه کمک علمی نکردند، چون اساساً دانشی در این حوزه نداشتند. آنها فقط با موضوع پژوهش من مخالفت نکردند، که همین نیز البته کمک بزرگی بود. بسیار مایل بودم آن را به زبان فارسی منتشر کنم تا در ایران از آن استفاده شود، ولی مقالهام بدون داوری از سوی چندین مجلهی معتبر علمی و پژوهشی روانشناسی رد شد، و هنوز دقیقاً نمیدانم که آیا پژوهش من از دیدرس دور ماند یا مورد انکاری تعمدی قرارگرفت.»
آیا اساساً نظارتی بر چنین موضوعاتی وجود ندارد؟ یا ارگانهای ناظر ترجیح میدهند با انکار و بیتوجهی سازمانیافته و هدفمند، این قبیل پژوهشهای مستقل را از دور خارج کنند؟ شواهدی به نفع هردو فرضیه وجود دارد. از طرفی میتوان فرض کرد که اینگونه پژوهشها نیز مانند بسیاری از پژوهشهای علمی مورد غفلت قرار میگیرند. از سوی دیگر، حکومت ایران بارها نشان داده است که، با وجود تظاهر به بیتوجهی و نادیدهانگاری، دربارهی مسائل مرتبط با دگرباشان نه تنها بیاطلاع نیست بلکه حتا سیاستهایی دارد. نمونههای بارز آن عبارت اند از: توزیع کاندوم در زندانهای مردان، و نیز معافیت روانپزشکی همجنسگرایان از خدمت سربازی. البته مواردی، مانند دستگیری برادران علایی به دلیل فعالیتهایشان در خصوص ایدز٬ نشان میدهد که همیشه هم با پژوهشگرانی مانند شبنم مدارا نمیشود.
شبنم یک بار دیگر با گردآوری پیشینهی پژوهش خود و نیز نتایج آن، در صدد بر میآید کتابی دربارهی روانشناسی گرایش جنسی به زبان فارسی منتشر کند: «کتاب را در اواخر عمر دولت دهم برای یک انتشارات معروف، که متخصص کتب پزشکی و روانپزشکی بود، فرستادم. ناشر بسیار مشتاقانه از محتوای کتاب استقبال کرد. هرچند یادآور شد که در شرایط فعلی امکان انتشار آن وجود ندارد.»
مشاوره و رواندرمانی دگرباشان
آیا در ایران دستور کار خاصی برای درمان دگرباشان جنسی در حوزههای درمانی وجود دارد؟ به نظر نمیرسد که خدمات پزشکی ارائهشده به دگرباشان جنسی در ایران تابع قوانین خاصی باشند. البته، در مراکز مشاورهی بیماریهای رفتاری (وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران) که در اغلب شهرهای بزرگ ایران وجود دارند، برای تشکیل پرونده، از بیمار دربارهی سوابق رفتار جنسیاش سؤال میشود. این روند بخشی از برنامهی پیشگیری از ایدز، هپاتیت، و سایر بیماریهای قابل انتقال از طریق روابط جنسی است.
یک پژوهش، که اتفاقاً توسط یک عضو هیئت علمی سازمان پزشکی قانونی ایران انجام شده، نشان میدهد که تنها روند درمانی بیست و هفت درصد از پروندههای ارجاعی به پزشکی قانونی برای جراحی تغییر جنسیت مطابق با استانداردهای بینالمللی است.
در حیطهی روانشناسی و روانپزشکی اما به دلیل فقر فرهنگی، نبود یک راهنمای جامع علمی، و عدم حمایت قانونی از دگرباشان، برخوردها کاملآً سلیقهای و تابع نگرش درمانگران است. رویکرد روانشناسان دامنهای گسترده دارد٬ از نگاه علمی و پذیرش بدون قضاوت گرفته تا درمانهای روانپزشکی مانند رفتاردرمانی و معنویتدرمانی. هیچ آموزشی در دورههای آکادمیک رشتههای روانشناسی و روانپزشکی دربارهی این موضوع وجود ندارد. اغلب روانشناسان اولین بار در محیط کار و در شرایطی با مراجعان دگرباش برخورد میکنند و کمترین اطلاعی دربارهی آنان ندارند. اما این تنها دلیل رویکردهای غیرانسانی و تبعیضآمیز نیست. تعصبات مذهبی و همجنسگراهراسی (هوموفوبیا) در این قشر از جامعه نیز وجود دارد. در حیطهی روانپزشکی، شواهدی از دارودرمانی و شوکدرمانی (شوک الکتریکی) نیز وجود دارد. یک پژوهش، که اتفاقاً توسط یک عضو هیئت علمی سازمان پزشکی قانونی ایران انجام شده، نشان میدهد که تنها روند درمانی بیست و هفت درصد از پروندههای ارجاعی به پزشکی قانونی برای جراحی تغییر جنسیت مطابق با استانداردهای بینالمللی است.* طبق استانداردهای حرفهای، قبل از جراحی، فرد باید دورهای حداقل شش ماهه را در نقش جنسی دلخواهاش زندگی کند. در این دوره، او میتواند هورموندرمانی شود و لباسهایی که دوست دارد بپوشد، امری که در ایران با توجه به شرایط قانونی و فرهنگی هرگز به طور کامل محقق نمیشود.
حسین یکی از روانشناسانی است که در یک مؤسسهی درمانی نزدیک به حکومت، به عنوان روانشناس به افرادی از سراسر ایران، مشاوره میدهد. وی میگوید: «مراجعان زیادی داریم که با شکایت از میل به همجنس در خود یا بستگانشان تماس میگیرند. به ما گفته شده که در دو زمینه حق مشاوره نداریم مگر این که تقبیح کنیم: همجنسگرایی و خودارضایی. به روانشناسان معترض به این قانون گفته شد که میتوانند به مراجعان بگویند که اطلاعی در این زمینهها ندارند و آنها را به دیگری ارجاع دهند، در غیر این صورت باید عطای این شغل را به لقایاش ببخشند.»
در کل، به نظر میرسد سیاست حکومت ایران در قبال دگرباشان تناقضات زیادی دارد و این بیش از هرچیز نشانگر سردرگمی و ضعف درونی حکومت در مواجهه با این تناقضات است: از سویی با قوانین کیفری رفتار همجنسگرایان جرم انگاشته و محکوم میشود، و از سوی دیگر به همجنسگرایان مرد گواهی معافیت از خدمت سربازی تحت عنوان اختلال روانپزشکی داده میشود. شاید مؤثرترین روش برای کمک به دگرباشان در ایران حضور و تأثیرگذاری هرچه بیشتر در ساختار سازمانهایی باشد که با این افراد سروکار دارند، تا از تأثیرات منفی قوانین و رویههای غیرعلمی بر زندگی آنان کاسته شود. همچنین، محافل تحقیقاتی و آکادمیک باید با جرئت و جسارت بیشتری وارد حوزههای تحقیقی دگرباشی شوند و مسئولان را از عواقب بیتوجهی به نقض حقوق بشر این قشر آگاه کنند.
* Saberi, S. M, Mostafavi, S. S, Delavari, M. (2010), ‘The Comparative Investigation of Referral Process of Cases Requesting Sex Reassignment Surgery in Tehran Legal Medicine Center, According to the International Standards,’ Journal of Iranian Legal Medicine, 59, pp. 49-58.